من و خاطراتم

 امروز روز بدی نبود صبح که رفتم سر کار لوله رنگ زدم بعدش هم برق رفته بود اومدم خونه بعدش بعد از ظهر رفم عصری هم دیر تاطیل کرد همین

سلام

امروز هم گذشت البته زشت و زیبا روز خوبی بود امروز هم خیلی چیزها فهمیدم و الان که دارم این رو میگم یاد اون ضرب المثل قدیمی افتادم که میگه هر چه کردی بر خودت کردی که لعنت بر خودت باد تو این چند سال فعالیتم تو نت دیدم که بعد از خداحافظی اخری من چیزی تو این صاحب مرده ندارم فقط یه سری تفریح و سرگرمی حالا تصمیم گرفتم که یه وبلاگ خاطره نویسی راه بندازم

خب بعد از اون همه کش و قوس رسیدیم به این جای قضه که خونه رو فروختیم و پشیمونم چه فکر هایی میکردم و چی شد البته از خدا ممنونم که کمکمون کرد که با اون کلاهی که به سرمون رفت دوباره خونه بخریم از اون جا بالا تر اپارتمان ولی خدا رو شکر دیگه حداقل بعد از رفتن من اونهایی که تو خونه میمونن تنها نمیمونن

اما خاطره امروز صبح که از خواب بیدار شدم روز بدی نبود فقط اون برخورد اولی خیلی با مزه و خیلی بد بود که پری باهام داشت بعدش هم رفتیم سر کار با اوستا اکبر و کنتور های گاز رو بستسم ظهر هم بارون میاومد و خونه نرفتم بعد از ظهر هم روز عادی بود

اما مخارج امروزم 2000واسه نهارم یه بربری با یه پنیر خامه ای خوردم نمازم هم کامل خوندم ان چنان گناهی هم نکردم فقط ام دی اف اون یارو رو یه کم بیشتر سوراخ کردم که خدا کنه ببخشه البته این رو هم بگم یکم بیشتر به متورم گاز دادم در هر صورت یه روز دیگه هم رفت خدا ازم راضی باشه انشالله